جدول جو
جدول جو

معنی خمیر هاکردن - جستجوی لغت در جدول جو

خمیر هاکردن
خمیر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ قَ لَ دَ)
سرشتن. بسرشتن. عجن. (یادداشت بخط مؤلف) :
خوی نیکست و عقل مایۀدین
کس نکرده ست جز بمایه خمیر.
ناصرخسرو.
، نرم کردن. بشکل خمیر درآوردن:
بدست آهن تفته کردن خمیر
به از دست بر سینه پیش امیر.
سعدی (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خمیر کردن
تصویر خمیر کردن
خازیستن
فرهنگ لغت هوشیار
سرشتن آرد گندم، دلیل مالی با سود بسیار از تجارت بود، به شرط آن که خمیرش برآمده بود. اگر خمیرش برنخاسته بود، دلیل که زیادی فساد و فسق است. سرشتن آرد کاورس، دلیل منفعت اندک است. محمد بن سیرین
دیدن خمیر به خواب بر سه وجه بود. اول: زیادتی در دین. دوم: منفعت اندک. سوم: روزی حلال.
اگر بیند خمیر فرا گرفت یا بخرید، یا کسی به او داد، اگر جوین باشد، دلیل کند به قدر آن مالی حلال او را در تجارت حاصل شود. اگر خمیر کاورس بود، نفعه اندک بود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
قبل از دوشیدن شیر، گوساله را همراه مادر کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
خریدن، خرید کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
هموار کردن، صاف کردن، آباد کردن زمین های بایر و آماده
فرهنگ گویش مازندرانی
تحریک کردن، وا داشتن کسی به کاری
فرهنگ گویش مازندرانی
تحمیق نمودن، غافل ساختن کسی
فرهنگ گویش مازندرانی